همهشب راه میروم در خواب
پای رویای من پُر آبله است
مگر از آسمانِ خانهی ما
تا ضریحت چقدر فاصله است؟!
تا در این شاهراه گم نشوم
باز با چشم بسته بیدارم
چند شب مانده است تا خورشید
چند صد تا ستاره بشمارم؟!
از مزارِ پدر به سمت پسر
در مسیری که شببهشب رفتم
تا ضریحت به احترام نجف
جادهها را عقبعقب رفتم
روزها با شمارشِ معکوس
میگذشتند زود، تا برسم
ساعتم را عقب کشیدم تا
سرِ ساعت به کربلا برسم
یکهزار و چهارصد منزل
یکهزار و چهارصد سال است
سرِ این جاده در زمان ظهور
انتهای مسیر، گودال است
مقتلت را ورق زدم؛ میگفت
ته این جاده صحبت از جنگ است
یاریام کن که زودتر برسم
پای رویای من اگر لنگ است
هر شب این دلهرهست کابوسم
که مبادا دوباره دیر شود
نکند آسمان غروب کند
نکند خواهرت اسیر شود
نکند آب تا حرم نرسد
ساقیات از خجالت آب شود
«روی نیزه بخواب مادر جان!»
ذکر لالایی رباب شود
یاریام کن به یاریات برسم
دستِ خنجر به حنجرت نرسد
تا سواری به گَرد پاهای
دخترِ نازپرورت نرسد
قطره قطره به هم گره خوردیم
تا به دریای سرختان برسیم
تا سرِ ساعتِ طلوع سرت
پلهپله به آسمان برسیم
مثل تسبیح، سوی آغوشِ
ذکرِ «هلمنمعینت» آمدهایم
گرچه دیر است، جای روز دهم
یاری اربعینت آمدهایم
پیشمرگانِ آسمان بودن
آخرِ راهِ ما زمینیهاست
روی زانوی تو شهید شدن
همهشب خوابِ اربعینیهاست
- دوشنبه
- 21
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 9:17
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه