دل من با فراق در جنگ است
جوهر اشک دیده پر رنگ است
حال من را تو خوب می دانی
من حرم لازمم دلم تنگ است
در تب انتظار میسوزم
تا به کی غرق درد و غم باشم
ایها العشق مرحمت بنما
میشود اربعین حرم باشم
شانه ام خسته گشته از بسکه
بار هجران کشیده بر دوشم
شب و روزم به گریه سر شده و
نشده کربلا فراموشم
سینه زن های روز عاشورا
کربلا با هزار غم رفتند
پا برهنه به نیت شهدا
همه با گریه تا حرم رفتند
دل من مانده با حکایت تو
میشوم زائر از عنایت تو
عطشم ...ای همیشه آب حیات
تشنه ام تشنه ی زیارت تو
عهد بستم اگر حرم رفتم
مثل مرغ اسیر گریه کنم
روبه روی ضریح سجده کنم
روبه روی تو سیر گریه کنم
همه پرواز تا حرم کردند
منه بی دست و پا زمین گیرم
کربلایی شدند عاشق هات
شب جمعه ست بی تو میمیرم...
- دوشنبه
- 21
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه