کسی خبر نداره از قلب زار زینب
هنوز داره میباره چشای تار زینب
یه اربعین گذشته بدون یار زینب
مگه قرارمون نبود، هر جا بری منم بیام
رفتی فقط مونده ازت،یه تیکه پیرهن برام
رفتی نگفتی بامرام،چی میکشم تو شهر شام
یه اربعین پشت سرت،در به در شدم
یه اربعین با قاتلت،همسفر شدم
حالا میبینی نیمه جون،اومدم پیشت
هرجازدند بچه هاتو،من سپرشدم هم
پاشو داداش زینب اومد
بند دوم
باور نداره خواهر مزارتو ببینه
جا پیکرت یه مشت خاک،میچسپونم به سینه
هنوز شلوغه دورت ،نیزه ها رو زمینه
مگه فراموشم میشه،افتادی توی قتلگا
ریخته بودن روی سرت،افتادی زیر دست و پا
نیزه به پهلوهات میخورد،مادرو میزدی صدا
تا دیدمت توقتلگاه،زود دویدم
الشمر جالسٌ علی،،، دیر رسیدم
وقتی کشید خنجرشو،رو حنجرت
صدام گرفت بس که برات ،جیغ کشیدم
پاشو داداش زینب اومد
- دوشنبه
- 28
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 17:19
- نوشته شده توسط
- محمد حسین عزیزی
- شاعر:
-
ابوالفضل آلوئیان
ارسال دیدگاه