این روزها..چشمِ تری دارم کمک کن
حال و هوای دیگری دارم کمک کن
بی حوصله در گوشه ای مأوا گرفتم
حالِ خراب و مضطری دارم کمک کن
ارباب..من جاماندم از کرببلایت..
من..ناتوان بال و پری دارم کمک کن
بدجور قلبِ خسته ام آتش گرفته..
در دل شرار و آذری دارم کمک کن
دارد مسجّل می شود..بودم اضافه؟
ای شاه..شورِ نوکری دارم کمک کن
تنبیه کردن با نرفتن!!سختِ سخت است
در سینه ی خود محشری دارم کمک کن
از گریه کُن های غمِ صدّیقه هستم
حالا که عِرقِ مادری دارم کمک کن
سوگند بر زهرا دوباره دعوتم کن...
این روزها..چشمِ تری دارم کمک کن
- دوشنبه
- 28
- شهریور
- 1401
- ساعت
- 17:36
- نوشته شده توسط
- احسان مشفق
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه