• شنبه 7 مهر 03


از مردم جاهل چه بلایا که ندیدم

434

از مردم جاهل چه بلایا که ندیدم
خواندند مرا أمّي و دشنام شنیدم

حیران شدم از فتنهٔ یک عده منافق
در خون دل خویش همه عمر تپیدم

شد فاطمه(س) دلواپس من بعدِ خدیجه(س)
می دید غریبانه فقط آه کشیدم

زهرا(س) همهٔ دلخوشی ام بود و پر از بغض
میزد همه شب بوسه بر این موی سفیدم

با درد عجین گشتم و عمرم به سر آمد
دل از همهٔ خلق به یکباره بریدم

در بسترِ غم خواستم ابزارِ نوشتن
تا ثبت کنم اینکه علی(ع) هست مریدم

مکتوب کنم غیر علی(ع) نیست خليفه
در وادیِ معراج علی(ع) بود امیدم

گفتند پریشانی و داری تبِ هذیان
در باطنشان آتش ِ بی واهمه دیدم

از کینهٔ پی در پیِ آن چند صحابه
جان دادم و آخر به خداوند رسیدم

رفتم ولی ای وای که میزد به کبودی
هر قسمتی از نیمرخِ یاس سپیدم

شد بسته دو دستِ فلق و سورهٔ انسان
توهین شده در کوچه به قرانِ مجیدم!

  • یکشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 0:57
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران