مقیـم وادی غـربت، امـام غــم ها بود
غریب شـهر خودش نه! غریب دنیا بود
رهـا نمود کنیـزی به برگ ریحــانی
فدای جود و سخایش، چقدر آقا بود!
نمی گذاشت کسی نـاامیـد بـرگردد
کریم بود و گره ها به دست او وا بود
چقدر طعنه شنید و چقدر سختی دید
مـیــان مـردم نامـرد بی حیـا، تـا بود
تمام عمر شریفش رفیق غم بود و
انیس ناله و فریاد و گریه، زیرا بود...
هماره یاد نماز نشستــه ی مـادر
و در دعای قنوتش به یاد زهرا بود
شاعر: مجید لشکری
- یکشنبه
- 17
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه