چشم وا کن و ببین موسم بهار شد آیه های عاشقی باز آشکار شد
غنچه از سفر رسید خنده بر لبش نشست باز شد نگاه گل خار خوار خوار شد
داغ شد اجاق عشق گرم شد هوای مهر دست و پای غم شکست غصه داغدار شد
قلبمان شکار شد چشممان خمار شد جانمان نثار شد بخت یار یار شد
دل پر از گلایه بود سیب روی شاخه بود از غم فراق یار عاقبت انار شد
پر گرفت و پر کشید کال آمد و رسید
هر کسی که میوه باغ انتظار شد
میرسد صدای نور از گلوی کوه طور
گوش وا کن و ببین موسم بهار شد
- پنج شنبه
- 14
- مهر
- 1401
- ساعت
- 13:8
- نوشته شده توسط
- محدثه محمدی
- شاعر:
-
محمود یوسفی
ارسال دیدگاه