الا شیعیان وقت سوز و عزاست
ز داغ حسن در عزا سامراست
همه دل پریشان
همه دیده گریان
غریب است غریب۲
بود سامرا غرق رنج و محن
شهید ستم گشته دوم حسن
شهید ستم شد
جهان غرق غم شد
غریب است غریب۲
الا شیعیان وقت هم عهدی است
ز داغ پدر خونجگر مهدی است
کند گریه بسیار
بگشته عزادار
غریب است غریب۲
دگر عسکری دیده بست از جهان
شهید ستم رفته سوی جنان
گل فاطمه رفت
عزیز همه رفت
غریب است غریب۲
زده زهر کینه به جانش شرر
بگشته از این ظلم و کین خونجگر
گلی گشته پرپر
ز باغ پیمبر
غریب است غریب۲
به زهر ستم زد عدو آذرش
نشسته گل فاطمه در برش
گلش با دل خون
بگردیده محزون
غریب است غریب۲
به هنگام رفتن به اشک و به آه
به مهدی خود می کند او نگاه
به مهدی حبیب است
دگر بی شکیب است
غریب است غریب۲
عدو آتشی زد به جان حسن
به دستان مهدی شده او کفن
گرفته عزایش
بگرید برایش
غریب است غریب۲
- سه شنبه
- 19
- مهر
- 1401
- ساعت
- 12:41
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه