عزیز فاطمه یاد تو هستم
خدا را شاکرم دل بر تو بستم
عزیز فاطمه چشم انتظارم
برای دیدن تو بیقرارم
عزیز فاطمه کردم هوایت
به گوش جان رسد شور و نوایت
عزیز فاطمه قلب شکسته
امیدم را به درگاه تو بسته
عزیز فاطمه یاد تو کردم
کجایی تا که من دورت بگردم
عزیز فاطمه از هجر سوزم
درون سینه آتش برفروزم
عزیز فاطمه یار غریبم
بیا ای مونس و تنها طبیبم
عزیز فاطمه تنها و خسته
به امید وصال تو نشسته
عزیز فاطمه کم شد توانم
کجایی یار خوب و مهربانم
عزیز فاطمه بنگربه حالم
ز سوز داغ هجرانت بنالم
عزیز فاطمه من بی شکیبم
کجایی یار تنها و غریبم
عزیز فاطمه جای تو خالی است
نگر اشکم زهجران تو جاری است
عزیز فاطمه بر تو پناهم
به حق مادرت بنما نگاهم
عزیز فاطمه گر بی بهایم
دعایم کن که محتاج دعایم
عزیز فاطمه ای ماه کنعان
شدم از داغ هجران تو گریان
عزیز فاطمه ای مه جبینم
ز سوز هجر رویت دل غمینم
عزیز فاطمه اشکم نثارت
شود آیا نشینم در کنارت
عزیز فاطمه مهدی کجایی
شود آیا نظر برمن نمایی
عزیز فاطمه بر من دعا کن
به حق فاطمه دردم دوا کن
عزیز فاطمه هستم هوایی
دعا کن تا شوم من کربلایی
عزیز فاطمه ای نور عینم
خدا داند که گریان حسینم
عزیز فاطمه بنگر نوایم
بیاد سر جدای کربلایم
عزیز فاطمه حساس هستم
به یاد غربت عباس هستم
عزیز فاطمه اشک دو دیده
بریزد یاد دستان بریده
عزیز فاطمه، اشکم چکیده
به یاد جسم در خون آرمیده
عزیز فاطمه جان بر لبم من
به یاد عمه جانت زینبم من
عزیز فاطمه بنما دعایم
گدای روسیاه تو (رضایم)
- چهارشنبه
- 27
- مهر
- 1401
- ساعت
- 10:26
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه