• سه شنبه 15 آبان 03


در زمینه وفات حضرت معصومه (س) -(شب را به پایان می رساند طلعت نورت)

253
1


شب را به پایان می رساند طلعت نورت
خورشید عالم خلق شد از برکت نورت
از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت
جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت

روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند
ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند

تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی
آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی
یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی
تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی

دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم
خیلی به زهرا رفته خلق و خویَت ای خانم

در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن
مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن
"آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن
جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن

هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد
جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد

ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید
ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید
باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید
تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید

لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد
چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد

داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم
بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم
دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم...
آخر شما را می کُشَد این حالت درهم

از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده
با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده

فصل خزان و روزگاری زرد آخر سر...
هجران و زهرتلخ و آهی سرد آخر سر...
داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،آخر سر...
این ها تو را از پای درآورد آخرسر

سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است
سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است

آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی
مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی
تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی
در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی

شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز
الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز

آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز
پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز
چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز
بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز

سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم
از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم

آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟
تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟
اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟
خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟

با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟
راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟

زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد
زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد
زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد
زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد

این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه
از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه

  • شنبه
  • 14
  • آبان
  • 1401
  • ساعت
  • 9:42
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران