از علی دم میزنم تا آخرین دم دم به دم
تا که در یاد از خدا نامم نیفتد از قلم
وعده ی جنّت به ما دادی خدا اما ز تو
من نجف میخواهم و راضی نمیگردم به کم
یک نشانی بهر قبرم آرزوی من شده
با نشانیه نجف در صحن زیبای حرم
بد که باشی از در هر خانه تردت میکنند
من بدم اما علی من را شمرده محترم
دیده ام نقش و نگار اما دلم میبرد
نقش نام مرتضی بر روی شاتیغ عَلم
گفتم ای مادر دعا کن تا که آقایی کنم
شد دعایش مستجاب اکنون غلام حیدرم
شاعر :دانیال تقوی
- شنبه
- 28
- آبان
- 1401
- ساعت
- 22:55
- نوشته شده توسط
- دانیال تقوی
- شاعر:
-
دانیال تقوی
ارسال دیدگاه