گناهان شد فراموشش ولی حاجات ما هرگز
نرفته دست خالی از در خانش گدا هرگز
همیشه مادرم گفته شَود آویزه ی گوشت
غلام شاه مشهد شو جدایی از رضا هرگز
اگر بیماری و خسته بگو یا ضامن آهو
هرآنکس که یقین دارد نمیخواهد دوا هرگز
کرم دارد که فرموده سه جا همراهتان هستم
محب ما بسوزد در میان شعله ها هرگز
شنیدم زائرت گوید منم آن مست لا یَعقل
از آن شب که قسم خوردم نکردم من خطا هرگز
شدم دلمرده زیرا که به دل از کودکی گفتم
تپش بی مشهدش هرگز تپش بی کربلا هرگز
شاعر: دانیال تقوی
- شنبه
- 28
- آبان
- 1401
- ساعت
- 23:2
- نوشته شده توسط
- دانیال تقوی
- شاعر:
-
دانیال تقوی
ارسال دیدگاه