در مجلس عزای تو با غم نشسته ایم
از اشکِ حزن چهره ی خود را بشسته ایم
صاحب عزا که مادر تو فاطمه بوَد
ما زیر پای صاحبِ مجلس نشسته ایم
چون روضه خوان روضه بخواند ز واقعات
بر این سیاه رویی خود دست گرفته ایم
چون خواند او که فتاد شاه انس و جان
ما ازغمش به دل آتش گرفته ایم
آه از دمی که جبهه به خاک او نهاده بود
ما روضه ای شنیده و ماتم گرفته ایم
از تشنگی سوخته دل،جان وی کباب
ما تشنگی نخورده و غم هم ندیده ایم
او داده جان برای شفاعت ز مؤمنان
ما مجلس عزا به چه قیمت گرفته ایم
او جان و مال اهل و عیال هرچه داشت داد
خاکم به سر روضه شنیدیم و زنده ایم
او داده سر که سروری سروران کند
ما سر به روی زانوی خود غم گرفته ایم
آهسته اشک ریخته و آه از نهان کشیم
از داغ ابتلای تو مولا شکسته ایم
صاحب عزا که فاطمه باشد بدان یقین
عفوِ گنه ز " بنده " ی مُذنب نوشته ایم
- پنج شنبه
- 3
- آذر
- 1401
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- طبا
ارسال دیدگاه