• پنج شنبه 1 آذر 03


باز کرد آغوش، قرآن! سورهٔ کوثر رسید

399

باز کرد آغوش، قرآن! سورهٔ کوثر رسید
قرعهٔ فالِ أباالزهرا(س) به پیغمبر(ص) رسید
بر رکاب پنج تن خالص ترین گوهر رسید
عالم خلقت به نام حضرتِ مادر رسید

هست از انسان فراتر، نور و أعطینا بخوان
مادر سادات را إنسیةُ الحَورا بخوان

آمد آنکه بندگی شد بندهٔ روز و شبش
لیلةُ القدر است! خورشید است وصفِ منسَبش
با ولایت شد عجین و شد علی(ع) تاب و تبش
در میان سجده شد نادعلی(ع) ذکر لبش

از غدیر خم، کنار برکه، در اوجِ یقین
با پدر دل بست بر مولا أمیرالمؤمنین

چرخش سیاره ها با چرخش دستاس را-
-عهده دار است و شکوفا کرده عطرِ یاس را
چونکه راضیه ست دارد بهترین احساس را
در زفافش عقل حیران مانده لطفِ خاص را

کثرتِ خیرش چنین خیراتِ قابل میدهد
کیست که رخت عروسی را به سائل میدهد؟!..

حاجتِ همسایه ها میریخت از سجاده اش
عاشقانه بود سبکِ زندگیِ ساده اش
جان-فدایِ تک تکِ اعضایِ خانواده اش
خیره شد حیدر به نانِ سفرهٔ آماده اش

با تبسم قدردانی کرد و بسم الله گفت
مهربانی را به نحوِ أحسن و دلخواه گفت

خواست تا با نسل خود پیغمبری دیگر شود
تا جهانِ بعدِ خود از هر نظر بهتر شود
تا حسن(ع) آقا، حسینش سید و سرور شود
زینبش(س) تا با حیا؛ آیینهٔ مادر شود

موسم نورٌ علی نور آمد و روشنگری
خانه داری شد مزیّن تا به فرزندآوری

مرضیه، صدّیقه، حّورا، ممتهَن یعنی همین
در دو عالم عشق ِ بی همتا شدن یعنی همین
شد حجابش بی تجمّل! اصلِ زن یعنی همین
معنیِ برنامهٔ دشمن شکن یعنی همین

میشود حِصنِ حَصین در جنگِ أعدا چادرش
در دفاعِ از ولایت میرود با چادرش

هست این چادر؛ نمادی از وقارِ فاطمه(س)
تار و پودش هست تحت اختیارِ فاطمه(س)
دوستش دارد هر آنکس شد دچارِ فاطمه(س)
میدهد بر زن صلابت! یادگارِ فاطمه(س)

با نجابت این جهادِ ناب تبیین میشود
اینچنین امنیتِ ناموس، تأمین میشود

جنگ، جنگِ اعتقاد است و امان از فتنه ها
میشود انسانیت قربانیِ رنگ و ریا
وای از وقتی که باطل میشود قبله نما
ننگ بر آنکه سیاست را کُند از دین جدا

میشود آخر از این غفلت زمینگیر و هلاک
هست دینِ بی سیاست، تا قیامت شبهه ناک

خوش بحال آنکه بینِ عده ای دشمن پرست-
-با بصیرت؛ راه‌ ها را بر نفوذِ فتنه بست
پیر شد گر چه از آنکه حُرمت حق را شکست
عاقبت این استقامت بر ثمر خواهد نشست

پایِ کارِ انقلابیم و چه خوش بود این نوید
بر جهانِ خسته حاکم میشود نظم جدید

هر که با چشمانِ دل، حق را نبیند باخته
خویش را با دست خود در مهلکه انداخته
مؤمن است آنکس که کارِ دشمنان را ساخته
وای بر دستی که بر ویرانگری پرداخته

باز هم از شرّ بدخواهان و کینه توزها
داغ؛ با آزادگی پیوند خورد اینروزها

زائر آمد با سلامی دلنشین و محترم
محضرِ شاهِ چراغ و محضرِ شاهِ کرم
گفت با خود: لذتی دارد نمازِ آخرم
چادر و تسبیحِ او، غرقِ به خون شد در حرم

مؤمنانه زندگی کرد و به این وادی رسید
در زیارت با شهادت زن به آزادی رسید!

  • چهارشنبه
  • 21
  • دی
  • 1401
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران