امشب گره زدم
دلو به آسمون
میخوام بخونم از
غم تو بی بی جون
از چادری که سوخت
میون شعله ها
تنی که سوخته لابلای خیمه ها
مثل حسن غریبی و خون جگری
مثل حسین ، پر از غمای مادری
خطبه خونه کرببلا و کوفه ای
مثل علی ، خَطّابه و سخنوری
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
بند دوم
غمای قلبتون
رفته به مرتضی
سقیفه و فدک
کوفه و کربلا
سیلی و قد خم
ارث یه مادره
پرچم کربلا
دست دو خواهره
از دل تو کسی خبر نداره و
قلب شما ، شده پر از شراره و
جای طناب ، هنوز رو دستای شماست
رو شونتون ، گرد و غبار کربلاست
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
بند سوم
شبیه زینبی
باقامت دوتا
با دست بسته آه
رفتی تو کوچه ها
کنج خرابه ها
جای شما نبود
حق شما نگاه ناروا نبود
هنوز بی بی ، زخمیه جای سیلیا
روی تنت ، مونده جای شراره ها
دست منو ، دامن کلثوم علی
دعا بکن ، بحال و روز این گدا
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
دستمو بگیر بی بی
- چهارشنبه
- 5
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 13:47
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
خادم الزینب
ارسال دیدگاه