مظهر شرم و حیا، زینب کبری سلام
آینه ی مرتضی، زینب کبری سلام
تو گل پیغمبری، نور دل کوثری
دخت شه اولیا، زینب کبری سلام
تو فاطمه سیرتی، سر تا قدم رحمتی
نازد به تو مصطفی، زینب کبری سلام
کوه شهامت تویی، یار امامت تویی
حامی دین خدا، زینب کبری سلام
عمه ی ساداتی و، روح عباداتی و
جان صلات و دعا، زینب کبری سلام
نور بصیرت تویی، یار شریعت تویی
یار شه کربلا، زینب کبری سلام
تویی تو زهرا صفات، محور صبر و ثبات
هستی آل عبا، زینب کبری سلام
تویی تو باب نجات، مهر تو برگ برات
رهزن دل های ما، زینب کبری سلام
کسی چنان تو نبود، حسین تو را میستود
شفیعه ای در جزا، زینب کبری سلام
ای گل گلزار عشق، از حرمت می رسد
عطر و بوی کربلا، زینب کبری سلام
زبان تو ذوالفقار، سر تا قدم اقتدار
دین ز تو شد پر بها، زینب کبری سلام
دختر زهرا نشان، عمه ی صاحب زمان
تو را زنم من صدا، زینب کبری سلام
آمده ام سوی تو، گرفته ام بوی تو
خواهر خون خدا، زینب کبری سلام
آمده بر تو پناه، کن به گدایت نگاه
مِسِّ دلم کن طلا، زینب کبری سلام
در کرمی بینظیر، دست مرا هم بگیر
لطف تو بی انتها، زینب کبری سلام
مهر تو اندر سرشت، سرخط هر سرنوشت
به درد ما آشنا، زینب کبری سلام
تو از علی یادگار، بهر حسین بی قرار
شدی به غم مبتلا، زینب کبری سلام
تو گشته ای غم نصیب، بهر حسین بی شکیب
گریه کن کربلا، زینب کبری سلام
کسی چو تو غم ندید، قامتت از غم خمید
ندیده ای جز بلا، زینب کبری سلام
خون جگری زینبا ،دیده تری زینبا
یاد شه سر جدا، زینب کبری سلام
تو دیده ای کربلا، رنج و غم و ابتلا
همره خون خدا، زینب کبری سلام
دیدی علی اکبرش، چولاله ای پرپرش
دیده ای این صحنه را، زینب کبری سلام
دیدی علی اصغرش، پاره شده حنجرش
ز تیر آن بی حیا، زینب کبری سلام
دیدی جدا شد ز تن، دستان عباس تو
ز کینه ی اشقیا، زینب کبری سلام
دیده ای تنها شده، اسیر غم ها شده
حسین شه کربلا، زینب کبری سلام
دیدهای نقش زمین، حسین شکسته جبین
به دور او اشقیا، زینب کبری سلام
دیده ای شمر می دوید، خنجر خود را کشید
سرش ز تن شد جدا، زینب کبری سلام
دیده ای تو گریه ها، آتش بر خیمه ها
سری روی نیزهها، زینب کبری سلام
دیده ای جور و جفا، ز دشمن بی حیا
کوفه و شام بلا، زینب کبری سلام
به خطبه ات زینبا، دشمن دین خدا
رسوا نمودی شما، زینب کبری سلام
اگرچه ناقابلم، لطف تو شد شاملم
نوکرت هستم رضا، زینب کبری سلام
- یکشنبه
- 16
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 9:7
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه