من زینبم فرزند پاک مرتضایم
پرورده و دردانه ی خیراانسایم
من زینبم غمخوار و یار مجتبایم
من غنچه ای از گلشن باغ ولایم
من زینبم بر فاطمه نور دو عینم
من خواهر مظلومه ی مولا حسینم
من دیدهام در کربلا رنج و بلا را
من دیده ام از دشمنان ظلم و جفا را
من دیدهام مظلومی نور دو عینم
در کربلا تنها و بی یاور حسینم
من دیدهام صد پاره پیکر اکبرش را
قنداقه ی غرقه به خون اصغرش را
من دیدهام پرپر ز کین گشته گل یاس
در علقمه دیدم بریده دست عباس
من دیده ام از آل عصمت دل بریدند
در قتلگه رأس حسینم را بریدند
من دیدهام دشمن زده آتش به خیمه
رأس شهیدان را زدند بر روی نیزه
من دیدهام زخم همه طفلان نمک خورد
دردانه ی مولای مظلومان کتک خورد
من دیده ام دشمن ز کینه وحشیانه
در قتلگه میزد به طفلان تازیانه
از ظلم و کین کوفیان روزم شده شام
نامردمان بر ما زدند سنگ از لب بام
در کوفه دیدم ظلم و جور بی امان را
من دیدهام چنگ و نی و رقص زنان را
در کوفه بر راه اسیران ایستادند
زخمزبان بر ما زده دشنام دادند
من دیدهام بر روی نی ماه مدینه
در کوفه دیدم ناله و اشک سکینه
پر خون بدیدم رأس پاک نور عینم
من می شنیدم صوتقرآن حسینم
تا که بدیدم روی نی خورشید کامل
خون شد دلم سر را زدم بر چوب محمل
- یکشنبه
- 16
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 9:33
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه