• پنج شنبه 1 آذر 03


اشعار شهادت امام حسن (ع) ( ای کاینات سفرۀ عام تویاحسن (ع) )

2179
3

ای کاینات سفرۀ عام تویاحسن (ع)
 ای فوق وهم،علم ومقام تو یاحسن (ع)
روح مسیح،طوطی گلزار معرفت
 جان کلیم مست کلام تویاحسن (ع)
صدق وصفا دوشیفتۀ خلق و خوی تو
صبرو رضا دو طایر رام تو یاحسن (ع)
قرآن روی سینۀ زهرا وحیدری (ع)
آیینۀ تمام نمای پیمبری
حسن ازل که غیب بود مظهرش تویی
 روی خدا چوجلوه کند منظرش تویی
قرآن کتاب نور وتو آیات نورآن
احمد(ص)،یم کرامت کل،گوهرش تویی
شیرخداست جان محمد(ص)توجان او
زهراست کوثر علی وکوثرش تویی
برحضرتت ز هرنبی وهر ولی سلام
فرزند فاطمه حسن ابن علی،سلام
تو کیستی ولی خداوند اکبری
در علم وحلم وقدروجلالت پیمبری
درصبر واستقامت وایثار،مرتضی (ع)
درعصمت وفضیلت،زهرای اطهری
مشعل فروز مکتب قرآن واهل بیت
بنیان گذار نهضتسرخ برادری
صلح و قیام وصبر وسکوت توگرنبود
ازنهضت حسین وقیامش خبر نبود
باشد قیام وصلح توحکم خدای تو
حکم خداست مصلحت واقتضای تو
جنگ از تو بودو صلح ازآن حسین بود
بودی اگر توجای وی واو به جای تو
صلح تو از تحمل شمشیرسخت تر
 صبر تو بودخون دل سال های تو
این صبر بود کوزه ی زهرهلاهلت
هرروز شعله می شد وسر می زد از دلت
یار دورو و دشمن خون خوار،غربت است
در بین خانه دشمنی یار،غربت است
دشنام یار و خنده ی اغیارو طعن خصم
تنهاشدن به صحنه ی پیکار،غربت است
درشهر خویشتن زغریبان غریب تر
با کوه غم شماتت انصار،غربت است
خصم تو را دل ازجگر سنگ سخت تر
صلح تو با معاویه از جنگ سخت تر
بعد از وفات ختم رسل جد اطهرت
از بام فتنه سنگ بلاریخت بر سرت
ضربت لگد،شراره ی آتش،غلاف تیغ
اجر رسالت نبوی شد به مادرت
شمشیر قاتل ازپس یک عمر غصه شد
اجر امامت پدر دادگسترت
اجر امامت تو عجب دل پذیر بود
دشنام و زهر قاتل وباران تیر بود
دردا که زخم های دلت بی شماره شد
چشمانت آسمان و سرشکت ستاره شد
روزی که بین کوچه زمین خورد مادرت
چون کاغذ فدک جگرت پاره پاره شد
روزی میان کوچه وجودت ز هم گسیخت
روزی به زهر جعده دلت پر شراره شد
یک روز کشت دشمن ویک روز یار کشت
یک بار نه دوبار تو را روزگار کشت
بر غربت تو ماهی دریا گریسته
چشم رسول و حیدر و زهرا گریسته
آن کوزه ای که زهر در آن ریخت قاتلت
پیوسته بر تو رهبر تنها گریسته
تیری که پیکرتو به تابوت دوخته
از بهر زخم های تو مولا گریسته
خون دلت زسوده ی الماس ریخته
اشک حسین و زینب و عباس ریخته
غم شعله شد به جان و تنت ریخت یا حسن
فریاد،خون شد از دهنت ریخت یا حسن
شد پاسخ تو سنگ ملامت زدوستان
هر جا که گوهر سخنت ریخت یا حسن (ع)
قلبت چو باغ لاله شد از زهرو جای گل
باران تیر بر بدنت ریخت یا حسن (ع)
با آنکه تیرها به غریبیت سوختند
جسم تو را به تخته ی تابوت دوختند
یک عمر غصه در دل غم پرور تو بود
سوزم از اینکه قاتل تو همسر تو بود
نگذاشتند دفن شود جسم اطهرت
در خانه ای که ملک تو ومادرتو بود
در بیت تو دو قاتل زهرا شدند دفن
اینجا نه جای خصم ستم گستر تو بود
این غم کجا برم جگرم می شود کباب
دشمن به بیت تو،تو مزارت در آفتاب
مولا علی که دردو غم بی حساب داشت
یاری چو دخت احمد ختمی مآب داشت
با یک جهان مصائب و رنج وبلا حسین (ع)
خشنود بود از این که زنی چون رباب داشت
باید گریست بر تو که در خانه همسرت
بر قتلت ای غریب مدینه شتاب داشت
تا بر تو آب داد وجود تو آب شد
هم قلب آب،هم دل (میثم)کباب شد
 حاج غلامرضا سازگار
منبع :منتظران مشهد الرضا

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:35
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران