• دوشنبه 3 دی 03


روز عاشورا حسن را نور عین

1350
1

روز عاشورا حسن را نور عین
در حضور زاده زهرا حسین
با ادب خم شد به صد جوش و خروش
بوسه زد بر دست پیر میفروش
چون صدف لعل لبش را باز کرد
با عمو سوز دلش را ساز کرد
گفت ای آئینه دار شهر نور
شهد جانم ده تو از جام بلور
زان می نابی که اکبر نوش کرد
با نبی همراه و هم آغوش کرد
تشنه ام من بهر دیدار حبیب
جرعه ای زان می مرا هم کن نصیب
بر یتیمان دلنوازی لازم است
بهر قاسم سرفرازی لازم است
نامه از سوی پدر آورده ام
سر خط ایثار سر آورده ام
مادرم بر من کفن پوشیده است
شهد صهبای حسن نوشیده است
دوست دارم در رهت فانی شوم
در منای قرب قربانی شوم
دوست دارم زیر سم اسب ها
پیکرم گردد عمو جان توتیا
چون جهاد من جهاد اکبر است
مرگ بهرم از عسل شیرین تر است
دوست دارم خویش تن را حر کنم
جای خای پدر را پر کنم
گر ببرند بند بند از بندم عمو
من به مرگ خویش می خندم عمو
من به خون از حق حمایت می کنم
جان به قربان ولایت می کنم
مست مستم کن که شیدایی کنم
با عدو جنگ تماشایی کنم
در رکاب تو اگر گردم شهید
نزد زهرا رو سپیدم رو سپید
 

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران