• دوشنبه 3 دی 03

 موسی  علیمرادی

در مدح وفات ام المومنین حضرت خدیجه (س) -(افتخار دین و آیین را اگر می‌شد سرود)

684


افتخار دین و آیین را اگر می‌شد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن می‌گشود

ای که بر شأن بلندت کوه‌ها زانو زدند
وی که بر خاک قدم‌هایت فلک دارد سجود

تو که هستی؟ که شدی همراه ختم الانبیا 
در نزول وحی  یا در جاده‌ی قوس صعود

حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است
تو که هستی؟ که مقامت را محمد می‌ستود

از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی
غیر تو بانو کسی شایسته‌ی کوثر نبود

اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است
جود تو شد مبدأ تاریخی هجری جود

هر شب از چادرنمازت رنگ و بوی نور داشت
هر سحر با دیدن تو بخت خود را می‌گشود

آبرو جبریل از آب وضویت می‌گرفت
در پی این بحر می‌شد هر چه اقیانوس رود
**
با چنین شأن و مقامی در زمان احتضار
غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود

بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی
آهِ پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود

ناگهان از سوی حق بر دست‌های جبرئیل
پنج پیراهن برای #پنج_تن آمد فرود 

پنجمین پیراهنِ این پنج تن شد قسمتت
بر تو سهمش را حسین از عرشِ حق  هدیه نمود

فاطمه که دید می‌ماند حسینش بی کفن
بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود

بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا
بافتش با اشکِ تار و بافتش با آهِ پود

از حریر کهنه‌ای آن پیرهن را بافت تا
وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود

وقتِ غارت گشت، یک لشگر به آن گودال ریخت
یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خُود 

بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت
می‌کشیدند از تنش از هر طرف قوم جُهود

پاره پاره گشت و آمد از تنش آخر برون
ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود

نیمه‌ی شب ماند یک انگشتر و یک ساربان
ختم شد غارت به خاتم... خنجری آمد فرود...

  • پنج شنبه
  • 10
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:53
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران