هفتم داغ مرتضی امشب است
جان تمام شیعیان بر لب است
خونجگر از داغ پدر زینب است
از این داغ و محن
خونجگر شد حسن
به یاد سوز و غم حیدر
حسین زند بر سینه و سر
واویلتا آه و واویلا۲
سوزد ز داغ پدرش مجتبی
می نالد او با گریه ی بی صدا
فتاده یاد غربت مرتضی
همره نور عین
سوزد از غم حسین
کسی چو زینب غم ندیده
قامتش از این غم خمیده
واویلتا آه و واویلا۲
زینب او غربت نموده احساس
ریزد سرشک از دیده اش چو الماس
همناله گشته با حسین و عباس
ریزد اشک بصر
بهر داغ پدر
بعد از علی کوفه خموش است
یتیم کوفه در خروش است
واویلتا آه و واویلا۲
حسین کنار قبر او نشسته
حسن کنارش با دل شکسته
به قبر او دخیل گریه بسته
بهر یار غریب
شد حسن بی شکیب
بزم عزا برپا شد امشب
غربت او معنا شد امشب
واویلتا آه و واویلا۲
- پنج شنبه
- 24
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 12:10
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه