• شنبه 8 اردیبهشت 03

 آرمان صائمی

در مدح امام علی (ع) -(بنويسيد مرا بنده‌ى سلطان نجف)

321
1


بنويسيد مرا بنده‌ى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ خيابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف

وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف

آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست...

كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف

حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينه‌ى خود ،جا دارد

سرِ ما ذبح كنيد بر سرِ ايوان نجف

زِ قدومش همه‌ى راه به هم مى‌ريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مى‌ريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مى‌ريزد 
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مى‌ريزد

جانِ عالم به فداى شه مردان نجف

من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولى‌الله شده منصبِ آقاجانم 
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم 

بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف

خلقت هر دوجهان گوشه‌اى از تلميحَش
از كران تا به كران دانه‌اى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش

بنويسيد على بانىِ ايمان نجف

جلوه‌ى ديگرى از جلوه‌ى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست

غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف

تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد 
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد...
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد....

چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف

تو بر اين سلسله‌ها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى

بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف

  • سه شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:33
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران