نوکر شده گر نام من امروز غمی نیست
نوکر شدنم برشه دین چیز کمی نیست
بی عشق حسین مرده بود این تن وجانم
جزعشق حسین بر بدن زنده دمی نیست
گرخواهم از آن وصف و ثنایش بنویسم
درشان ومقامش چه نویسم قلمی نیست
هر جا بروم باز دلم سوی حسین است
جز درگه او ملجا و مهد کرمی نیست
هر لحظه ز دستش همه انعام بگیرند
این بخشش شاهانه زپیشش رقمی نیست
چون یاور او باشد ابالفضل دلاور
در رزم و وفا لنگه ی سقا تهمی نیست
گر جمله جهان راه حسین را بگزینند
والله که در روز جزا متهمی نیست
گر مقبره اهل یقین جمله طهوراست
اقدس تر از آن کربوبلایش حرمی نیست
مجنون شده عالم ز تماشای نگارم
دیوانه ی این باب کرم را عدمی نیست
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبادی طارمی
ارسال دیدگاه