بی تو ایامم همه درد و غم است
قد من از انتظار تو خم است
آگهم از مهر بی پایان تو
هر چه گویم از صفای تو کم است
کی شوم دلخسته از این انتظار
غیبتت از معجزات عالم است
عشق تودم می دهد بر این وجود
حال من بی عشق پاکت برهم است
بر ظهور سرنوشت سازت کنون
منتظر کروبیان و آدم است
می شوم در انتظارت مست مست
عشق تو درسینه گنجی اعظم است
نوکر دربار تو بی شک و ریب
سر و سالار چندین حاتم است
گوشه چشمی گر کنی بر برکه ای
بر من عاشق همانجا زمزم است
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:37
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبادی طارمی
ارسال دیدگاه