مرا بیگانه از هجران بخوانید
مرا تنهای سرگردان بخوانید
گذر شد روزگارم با غم و سوز
مرا یک عاشق نالان بخوانید
وفادارم به آن عهدی که بستم
دلیر و لایق پیمان بخوانید
سفرها کرده ام از بهر عشقم
به صحرای جنون مهمان بخوانید
گذر کردم ز سختیهای دوران
مرا رنجور این دوران بخوانید
مرا همدم نوای دشت و صحراست
مرا آواره و حیران بخوانید
قفس گشته برایم دار دنیا
مرا محبوس این زندان بخوانید
اسیرم دست عشق و غمزه یار
سرایم را بسی ویران بخوانید
فدای یک نگاه آن نگارم
مرا بر عشق خود قربان بخوانید
ندارم شکوه از حرف جماعت
اگرچه در رهم نادان بخوانید
فقط یک خواهشی دارم عزیزان
به وقت مردنم قرآن بخوانید
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبادی طارمی
ارسال دیدگاه