شانه هایش طاقت برداشتن هرگز نداشت
بازوانش قدرت برداشتن هرگز نداشت
دیدگانش بود غرق ماتم عظمای او
دست هایش قوت برداشتن هرگزنداشت
امت دین پیمبر را شب تشییع یاس
هیچ کس را عزت برداشتن هرگزنداشت
شد مدافع ازولایت سوخته پر دل غمین
جز علی را هیبت برداشتن هرگز نداشت
غسل و تشییع جنازه در شب تار علی
هیچ پایی شوکت برداشتن هرگزنداشت
اندرون قبر رفتن بهر تدفین در زمین
جز نبی را حجت برداشتن هرگز نداشت
ساقی از بهر شفاعت روز محشر مادری
جز به زهرا عفت برداشتن هرگز نداشت
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 18:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه