امشب ، دلشوره ی عجیبی دارم
هر چند ، برای فردا بی قرارم
اما ، خدا رو شکر داداش حسینم
بازم ، هستی یه بار دیگه کنارم
یادت میاد که
قول دادیم که تنها نشیم
بدون همدیگه یه وقت
راهی کربلا نشیم
زینب نمرده
نیگا کنی به خاکا خیره خیره
خواهر داره از غم تو می میره
ثارالله اباعبدالله (۳)
زیر ، لبات داری دعا می خونی
انگار ، می خوای که پیش من نمونی
خواستم ، شب عروسیم از خدا که
صد سال ، دیگه تو پیش من بمونی
باور ندارم
تنها بشم تو این دیار
واسه آرامش دلم
دستتو رو قلبم بذار
اگه نباشی
دق می کنن زنا تو این بیابون
بچه ها تو خیمه می شن هراسون
ثارالله اباعبدالله
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:36
- نوشته شده توسط
- شاهد
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه