جانم اباالفضل ،جانم اباالفضل(2)
-----------------------------
عمریست جاری بر زبانم یا ابا الفضل
من روضه خوان و نوحه خوانم یا ابا الفضل
باب الحوائج میر و سردار سپاهی
تنها علمدار و سپهدار سپاهی
----------------------------------
روی لبانم روضه هایت گشته جاری
ای کاش بودم تا نمایم بر تو یاری
یا لیتنا کنا معک سردار لشگر
ای غمگسار و یاور چشمان حیدر
شرمنده گشتی تشنه کامان حرم را
سقای ما در علقمه ،شاه کرم را
------------------------------
عباس بودی مایۂ آ رامش و صبر
تا بود در دستت علم چشمم نشد تر
تو قوت قلب من و اهل خیامی
تو بر حسین آرامشی در هر کلامی
-----------------------
دستت فتاده روی خاک جان برادر
خالیست مشکت ازچه روسرو صنوبر
خواندی مرا عباس جانم تو برادر
بر گو چه شد اینبار ای میر دلاور
-----------------------------
پیچیده بوی یاس اندر قتلگاهت
مادر بگفت عباس مادر به فدایت
آ مد به بالای سرم آن عشق عباس
آن یاس پرپر گشته اماباچه احساس
-----------------------------
گریان چرایی یا ابوفاضل برادر
لطفت شده بنگر به من شامل برادر
اشکت دلم را میزند چنگ ای برادر
حالا چگونه من روم در نزد خواهر
------------------------------
اشکم برای توست که یاری نداری
تا ساعتی دیگر به مقتل بی نگاری
آید به روی سینه ات با تیغ و خنجر
سر میبرد آ ن نانجیب گویا ز حنجر
----------------------------------
اکنون سرم بر زانوی تو آ رمیده
ای وای بر آن خواهر قامت خمیده
دشمن سرت رامی گذارد برسر خاک
سازد تن پاک تو را با نیزه صد چاک
---------------------------
ساقی خموش از درد و دوری و مصیبت
زهرا کند شیون به جسمش توی جنت
درد مصیبت های تو جان سوز باشد
ساقی به ناله باشد ودر سوز باشد
--------------------------------------------
جانم اباالفضل،جانم اباالفضل(2)
- دوشنبه
- 26
- تیر
- 1402
- ساعت
- 21:36
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه