اجازه بده از حرم بروم – تا که من هم فدای عمو بشوم
وجود مرا غصه خانه مکن – سن و سال کمم را بهانه مکن
بی قرار و حزینم چگونه نشینم فدا شدن هستی ام را ببینم
من یتیم مجتبایم غرق در شور و نوایم عمه زینب کن رهایم
*****
چگونه تحمل کنم که عدو – تیغ برّان کشیده به روی عمو
اگر چه ندارم زره به تنم – غم مخور عمه جان مرد خیمه منم
می نخورده چه مستم رها کن تو دستم فدای عمویم کنم همه هستم
مانده تنها بین لشگر بی کس و بی یار و یاور بر تنش شمر ستمگر
*****
ببین عمه قلب خرابم شکست – نیزه روی گلوی عمویم شکست
چرا قاتل اصلاً حیا نکند – گیسوان عمو را رها نکند
می روم به بر او شدم پسر او که کم نشود تار مو ز سر او
عمه جانم مثل سقا می دهم من دست خود را ارث بردم من ز زهرا(س)
امیر حسین الفت
- دوشنبه
- 8
- آذر
- 1389
- ساعت
- 21:13
- نوشته شده توسط
- سعید رضایی
ارسال دیدگاه