• دوشنبه 3 دی 03

 مرتضی محمودپور

شب سوم محرم روضه‌ی سه ساله

252

◾یک منبر روضه
◾شهادت‌حضرت‌رقیه(س)

براهل کاروان ز غلامان خبر رسید
عمه بیا بیا پدرم از سفر رسید

بر روی پای بی رمقم ایستاده ام
بهر تسلی دل زارم پدر رسید

روشن شدست کنج خرابه ز مقدمش
بابا برای دیدنم با پای سر رسید

رگهای گردنش همه عمه بریده است
در عین غربت است که‌بی‌برگ‌وبر رسید

گفتم پدر عموی علمدار من چه شد؟
بر روی نیزه دیدم و...گفتم قمر رسید

شکوه ز زجر و شمر و سنان من نمیکنم
دیدم‌که‌زخمی‌است‌و به‌چشمان تر رسید

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza 

  • پنج شنبه
  • 29
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 6:33
  • نوشته شده توسط
  • م مطلق

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران