رسیده ، کربلا قافله از راه
از غربت ، می کشیم از دل و جان آه
با گوش جان شنو ، آوای کاروان
در کربلا رسد ، آقای عاشقان
آه ، چشم گریان ، رسد اینجا ، بوی هجران
وای ، { ای حسین جان 3 } ۲
زینبم ، حسین تو غریبه
می بینی ، بی یار و بی حبیبه
پایان این سفر ، درد و غم و بلاست
سرهای قدسیان ، بر روی نیزه هاست
آه ، خنجر و تیر ، وایِ من از ، تیر و شمشیر
وای ، { ای حسین جان 3 } ۲
رسیدم ، حالا به حرف مادر
برای ، غربتت بمیره خواهر
زینب نباشه که ، تنها شدی حسین
آخه که همدم ، غم ها شدی حسین
آه ، با تاب وتب ، شده مضطر ، قلب زینب
وای ، { ای حسین جان ۳} ۲
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1402
- ساعت
- 0:16
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی شاهمندی
ارسال دیدگاه