• دوشنبه 3 دی 03

 بهلول حبیبی زنجانی

اربعین -(بر مزارت ای پدر جان آمدم)

355

سوال:

بر مزارت ای پدرجان آمدم
اربعینت دیده گریان آمدم
با لبی سوزان و عطشان آمدم

گشته ام مهمان تو با چشم تر
بهر اصغر آب آوردم پدر
____
جواب:

نازنینم از سفر برگشته ای
دخترم با چشم تر برگشته ای
تو ز راه ،پر خطر برگشته ای

روی نیزه،با شما بودم گلم
شاهد ظلم و جفا بودم گلم
_____
سوال:

من ز دست ساربان آزرده ام
نام اکبر را به دل تا برده ام
از سنان و زجر،سیلی خورده ام

عمه ام زینب اگر پیشم نبود
دخترت در بین صحرا مرده بود
_____
جواب:

پیکرم را ساربان،صدچاک دید
عمه ات زینب چنان آهی کشید
بجدل دون دست بابا را برید

گرچه انگشتر،رکابش تنگ بود
دخترم،بجدل دلش از سنگ بود
______
سوال:

گشته زخمی از جفا بازوی من
شد کبود از ضرب سیلی روی من
حرمله هی میکشید از موی من

نار غم قلب مرا سوزانده بود
چشم من بر روی نیزه مانده بود

____
جواب:

گریه و زاری مکن ای دلبرم
سیلی آن لحظه که خوردی،دخترم
یادم آمد بین کوچه مادرم

ثانی دون،بانی،آزار شد
آنچنان زد چشم زهرا،تار شد
_______
سوال:

دور گلزار علی را خس گرفت
طاقتم را دشمن ناکس گرفت
عمه ام پیراهنت را پس گرفت

شامیان و کوفیان خیلی بدند
طعنه ها بر اهلبیتت میزدند
______
جواب:

دخترم از شامیان دارم گله
شکوه دارم پیش حق از حرمله
گو چرا ترسیده ای از هلهله؟؟

اهل کوفه چنگ زد بر پیکرم
سنگ میزد روی نیزه بر سرم

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 0:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران