بند 1
شب عزا رسیده باید بباره بارون
مثل غروب پاییز گرفته این دلامون
شده تموم دنیا از غم تو پریشون
تو کوچه ها دویدی پای برهنه آقا
خونتوهم سوزوندن نامردا مثل زهرا
دلای ما تلاطم داره شبیه دریا
تو غریبی و قلب آسمون از غم تو شکست
گرد ماتم تو آقا توی سینه ی ما نشست
غصه داری و از تمومی دنیا خسته شدی
چی کشیدی و بی قراری و دلشکسته شدی
مولا غریب امام صادق
بند 2
برای زخم قلب تو مطلقا دوا نیس
کشوندنت روخاکو سهم تو این جفا نیس
تو سینه ی تو مولا جز غم کربلا نیس
مونده روی دل تو زخم جفا و کینه
یه غربت عجیبی حاکمه تو مدینه
میزنم از غم تو آقای من به سینه
گریه میکنی بی قراری برا عزای حسین
از غم فریاد العطش لبای حسین
سوختی و توی سینه تو دیگه نمونده نفس
واسه داغ تو گریه میکنه دل نمیکنه بس
مولا غریب امام صادق
- یکشنبه
- 12
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 16:48
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه