بند ۱
وقتی بچه بودم گفتم مادر
میکنی برای من دعایی
گفت الهی که به حق زهرا
که توهم بشی امام رضایی
من به لطف دعای مادرم
رسیدم به اونچه که دعا کرد
ازهمون موقع دیگه فهمیدم
که خود آقا منو صدا کرد
این افتخارمه
که نوکر تو هستم
عمریه من دخیل به
پنجره فولاد تو بستم
(آقام آقام یا رضا)
______________________________
بند ۲
وقتی که میام به مشهد انگار
توی آسمون هفتم هستم
دستمو بگیر و همراهی کن
من که یک زائر دلشکستم
مگه میشه دست خالی برگشت
آخه تو کریمی و آقایی
یه اشاره ایی کنم معلومه
که تو حج تموم فقرایی
میگم اینو که همه بدونن
که نوکر تو هستم
عمریه من دخیل به
پنجره فولاد تو بستم
(آقام آقام یا رضا)
______________________________
بند ۳
دوسه سالی میشه که آقاجون
نشده بیام واسه زیارت
اجازه بده بیام دلتنگم
بخدا دیگه شدم بی طاقت
کاش همین روزا منم مهمون شم
کاش منم بیام میون زائرات
خیلی دوستدارم که ازشب تاسحر
بشینم به زیر گنبد طلات
دیگه چی آقا ازاین بالاتر
که نوکر تو هستم
عمریه من دخیل به
پنجره فولاد تو بستم
(آقام آقام یا رضا)(ع)
- چهارشنبه
- 15
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 22:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه