حسن که دلبر حسینه ببین کریم عالمینه
با این که هستی فاطمه س است ولی غریب تر از حسینه
...
حسن ع و حسن خصالش حسن ع و صوت نمازش
حسن ع و برق نگاهش حسن ع و تار عبایش
حسن ع و دست سخایش حسن ع و سوز صدایش
حسن ع و بزم عزایش حسن ع و وصف دعایش
.....
حسن ع ای شمس ای همای کرم حسن ع ای شمس الضحی دلم
من و این چشمهای منتظرم بنویس امشب مدینه برم
..حسن ع غریب عالمینه حسن غریب تر ازحسینه
***************
طشت پرخون من بمیرم زینب س محزون بمیرم
پیش خواهر از دهانت خون دل بیرون بمیرم
...
می نشستی پای منبر می شنیدی ناسزا بر
پدر و جدت پیمبرص یا که بر زهرای اطهر س
یاد آن سیلی که مادر به میان کوچه پر پر
شده پژمرده صنوبر گل ارغوان حیدر
.....
دست وپا مزن ای پاره جگرم وای من ای خاک غم به سرم
ای جگر گوشه عزیز دلم رفته از دستم ببین مادرم
..حسن غریب عالمینه حسن غریب تر از حسینه
***************
دیدم به سن کودکی دستان بسته پدر
دیدم که زهرا س مادرم دستش به پهلو پشت در
...
نرود یادم زخانه مزند با تازیانه
زجر دون از روی کینه مادرم را بین کوچه
نا نداره دل شکسته می خونه نماز نشسته
تا که با بایم نبینه چون که بازویش(پهلویش) شکسته
.....
کی روا بود که همسرتو قاتل جانت برابر تو
بعد کشتن تیر و پیکر تو در کنار جد اطهر تو
...حسن ع غریب عالمینه حسن ع غریب تر از حسینه
شاعر : ایمان غلامی(باب الجنه)
- جمعه
- 22
- دی
- 1391
- ساعت
- 8:49
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه