تو امام بی کس این سرزمینی
گرچه از این بی وفاها دل غمینی
از برای شیعیانت تو معزّالمؤمنینی
وای؛ با دل سائل صمیمی تو کریم ابن کریمی مولانا
وای؛ پسر ارشد زهرا حضرت مظلوم دنیا مولانا
کریم آل اللهی مولانا مولانا
امام ثاراللهی مولانا مولانا
صاحب آن کاخ سبز در بهشتی
قلب ما را با غم زهرا سرشتی
تو تمام روضه های فاطمیه را نوشتی
وای؛ گفته ای از کوچه تنگ دست سنگین و دل سنگ واویلا
وای؛ سینه ای مجروح و خسته گوشواره ی شکسته واویلا
تو حادثه را دیدی واویلا واویلا
چون بید به خود لرزیدی واویلا واویلا
پرزدی و قلب عباس از غمت سوخت
وقت تشییع جنازه قلبش افروخت
پیش چشمش دیده دشمن جسم و تابوتت بهم دوخت
وای؛ دست بر قبضه شمشیر خسته از بازی تقدیر واویلا
وای؛ در دل او عقده ها بود منتظر بر کربلا بود واویلا
کنار دریا جان داد واویلا واویلا
دستانش از تن افتاد واویلا واویلا
شاعر: رض
ا تاجیک
- جمعه
- 22
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:35
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه