چه زیبایی، عجب سروی بَه چه قَد و بالایی
همه قطره هستنو تو دریایی، قاسم جان
چه رعنایی، عجب جذبه ای چه چشم گیرایی
حریفی یک لشکرو به تنهایی، قاسم جان
دنیا مثل تو ندیده، بی خودو زره تو میدون
از طرز نبرد قاسم، ازرق گشته مات و حیرون
بند کفششو نبسته، لشکری شده هراسون
اجل آمده، خیرالعمل آمده، وقت جدل آمده
جانم بر این همه عزمت
عمیق میزنه، در هر طریق میزنه، ضربه دقیق میزنه
جانم بر شیوه ی رزمت
یاقاسم یاقاسم(ع)
..................................
بند دوم
تو جانانی، تو فرمانداری تو شیر گردانی
همه مبهوتن رجز که میخوانی، قاسم جان
تو بی باکی، مثِ حیدر با شتاب و چالاکی
فراتر از کهکشان و افلاکی، قاسم جان
تنها با یکی دو ضربه، راه دشمنو میبنده
احلی من عسل به لبهاش، وقتی که داره میخنده
تا پا میزاره تو میدون، سربنده حسن میبنده
امیر قاسمه، ماه منیر قاسمه، جوشن کبیر قاسمه
جانم به این چشم و به ابرو
دلیر قاسمه، نور مجیر قاسمه، فرزندِ شیر قاسم
جانم به این قدرت بازو
یاقاسم یاقاسم(ع)
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی جواد محمدی
ارسال دیدگاه