حریف میطلبم حریف
چه کسی حاضر این پیکار
رقیب میطلبم رقیب
چه کسی اینهمه جرات داره
کی به غیر از من میتونه
این علم رو از زمین برداره
منم عباس علی فرزنده حیدر کرارم
کور خواندید که دست از سرتان بردارم
ابرمردم پیروز هر نبردم
سرم بالاس سینمو سپر کردم
برید خونه میدون جای بازی نیست
امون از اون لحظه ای که برگردم
منم ابوالفضل علی منم ابوالفضل علی
..............................................
بند دوم
کی مثال من تو میدون
جنگاوره تمام عیاره
با نگاه این چشمانم
کل لشگر تو تارو ماره
من همونم که با جرات
امون نامه ات رو کردم پاره
آی شمر بی صفت ، تو که از دور داری میخندی
مردی بیا جلو تا ببینم چند چندی
علمدارم کلی ادعا دارم
تموم عمر از امیه بیزارم
به گمونم اینکه خیلی ترسیدی
که من شاگرد حیدر کرارم
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی جواد محمدی
ارسال دیدگاه