?بند اول:
صاحب علم پاشو پشت و پناه من
قدم شده مثل هلال ای قرص ماه من
تا جسم تو کم شد دیگه کم شد سپاه من
چشم و چراغ دلم بودی چشمت زدن
چش روشنیه حرم بودی چشمت زدن
تو یک تنه لشکرم بودی چشمت زدن
پاشو ببین با چشم گریون
همه تو خیمه ها هراسون
گره زدن به معجراشون
?بند دوم:
دست بریدت رو دیدم سر راهم
پای شریعه پیکرت پاشیده شد از هم
مثل علی اکبر شده جسم تو هم درهم
دشمنا میخندن به اشک چشای من
میسوزه علقمه از سوز صدای من
دیگه نمونده راه چاره برای من
تو رو تو خاک و خون که دیدم
خدا میدونه چی کشیدم
کنار پیکرت خمیدم
?بند سوم:
ماه بنی هاشم آخر زمین خوردی
فرقت شکست مثل بابا حیدر زمین خوردی
بازوت شکست انگار مثه مادر زمین خوردی
تا دیدم افتادی روی خاک پشتم شکست
تیر سه شعبه اومد راهِ نگاتو بست
چشم تو مثل قلب زینب به خون نشست
عزیز برادرم بلند شو
امید خواهرم بلند شو
تموم لشکرم بلند شو
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 18:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین نوری
ارسال دیدگاه