?بند اول:
حسینِ من... میبینم غریبی و
ابرِ غم خیمه زده توی چشات
حسینِ من... منو آتیش میزنه
خشکیِ لبات و ، بغضِ تو صدات
حسینِ من... غم نخور که میریزم
تمومه هستیمو من به زیرِ پات
به راهِ تو... هدیه میدم ای داداش
این دو تا یل و که مثلِ گوهرن
با سنِّ کم... هر کدوم یه جلوه از
فاتحِ بدر و حنین و خیبرن
فداییه... دختره سه سالتو
نذره چشمایِ علیِ اصغرن
نزن رومو زمین حسین به خاطرِ خدا
تو رو قسم میدم به جونِ مادرم اَخا
قبول کن این گلامو تو بذار برن به جنگ
با گرگای پلیده این بیابونِ بلا
برادرم برادرم حسین حسین حسین
?بند دوم:
حسینِ من... ای عزیز برادرم
بذا نوگُلای من بشن فدات
حسینِ من... اجازه بده داداش
بچه های من بشن سپر برات
حسین بذار... که عون و محمدم
بیانو بشن داداش شهیدِ رات
برید دوتا... یلای رشیدِ من
داییتونو نذارید تنها بشه
عزیزای... دلِ من برید یه وقت
نذارید حسین فدای ما بشه
برید که دشمنِ... بی حیا و پست
داداشمو لبِ تشنه میکُشه
برید که داداشم غریبِ توی کربلا
نداره هیچکسی رو که بشه واسش فدا
میترسم اون روزی رو که یه وقت ببینمش
تنش تو قتلگاهه و سرش رو نیزه ها
برادرم برادرم حسین حسین حسین(ع)
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 18:39
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه