امشب كه از دو چشمام بارون غم میباره
خدا خودش میدونه تنها شدم دوباره
از رفتنت خدیجه افسردهام عزیزم
اما تمام فكرم، زهرای بیقراره
گاهی میون خونه، گاهی كنار قبرت
با آه آتشینی نام تو رو میاره
آروم نداره شبها خواب تو رو میبینه
بر چادرت خدیجه باغصه سر میزاره
دیدم كه لحظههایی در حجرهات میشینه
از گوشههای چشمش میریزه صد ستاره
جز اشك نیمه شبها جز نالههای تنها
درمون نداره زهرا، راهی دگر نداره
اما بگو چه سازم با این غم جدایی
با گریههای یاست، ای یار پر شراره
- دوشنبه
- 25
- دی
- 1391
- ساعت
- 6:4
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه