بند اول
خدایا ارباب من رسیده ب کربلا
زیر لب میخونه حسین امون از دیار بلا
زینبش میگه اینجا نمونه
تو دلش انگار آتش فشونه
مادرش داره روضه میخونه
همینجا روی خاک میفتی از روی مرکب
الهی بمیرم تو جون میکنی و میبنه تورو زینب
(حسین جان غریب کربلا)
بند دوم
میگه خواهرش یا اخا چرا اینجا داره غم
اگه میشه برگرد بریم تورو جون مادرم
اینجا اونجایی ک گفته مادر
تو میری من میمونم ی مظتر
میبینم حنجری زیر خنجر
همینجاست وداعی ک داریم منو تو برا اخرین بار
تومیری تو گودال منم رهسپارم با طفلان به بازار
(حسین جان غریب کربلا )
- پنج شنبه
- 30
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی محسن پور جهانگیر
ارسال دیدگاه