بند اول؛
بغض گلوشو نشنید هیچکسی به جز چاه
غریبترین مرد تاریخ علی ولی الله
چقدر خون دل خورد علی از مردم اون زمونه
چه بلایی آوردن سرش آرزوش اینه نمونه
صدای ناله اش تا ابد هر دلی رو میسوزنه
ای وای که افتاد تو محراب نگین خاتم
تهدمت ولله ارکان الهدا از این غم
علی علی علی حیدر حیدر
بند دوم ؛
تازه از امشب کوفه میفهمه که شب ها
علی بود همون که میاورد بار نون و خرما
شب قدر حاجتش رو گرفت همونی که دل شکسته بود
تیغ ابن ملجم به کنار خود علی دیگه خسته بود
فزت ورب الکعبه یعنی منتظر مرگ نشسته بود
ای داد بیداد که جبرئیل گفت به عالم
تهدمت ولله ارکان الهدا از این غم
علی علی علی حیدر حیدر
- سه شنبه
- 4
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:36
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی محسن پور جهانگیر
ارسال دیدگاه