نشسته ام به راه تو ، امیر تکسوار من
بیا که واقعی شود ، به مقدمت بهار من
شکسته قلب ندبه و ، سمات جمعه های ما
به صبح و شام پر غمت ، سلام گریه دارمن
نه کارِ خیر بی ریا ، نه قلب صاف با صفا
تو واقفی همیشه بر ، گناه بی شمار من
رسانده روزی مرا ، دو چشم رازق شما
همان دو چشم گریه کن ، برای حال زار من
به هر که دل سپرده ام ، به درد تو نخورده ام
کشیده ایی به شانه ات ، همیشه جور و بار من
نگاهی از کرم نما ، به این گدای مبتلا
که گوشه چشم تو بود ، امید روزگار من
نوشته بین دفترم ، فقط حرم فقط حرم
حرم بود قرارِ این ، سینه ی بی قرار من
همین دوقطره اشک و این ، دل شکسته و حزین
میان روضه ها شده ، تمام اعتبار من
****
بخوان تو از مصیبتِ غریبی و اسارتِ ...
...سه ساله ایی که ناله زد: عزیزِ نی سوارمن ...
...مسافرم خوش آمدی ، عجب به ما سری زدی
قدم گذاشتی پدر ، به این دو چشم تارمن
ببین شده غذای هر ، سه وعده ام فقط کتک
شکسته کل پیکرِ ، شبیه لاله زارِ من
نگو خبر نداری از ، جسارت عدو به من ...
...کشیده معجر مرا ... کشیده گوشوار من
درآرزوی بوسه و ، نوازش توام پدر
بدون پیکر و لبت ، رسیده ایی کنار من ؟!
- سه شنبه
- 18
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه