گریه که میکنم ، خاک زندان گِل میشه
پیکرم لگده ، چکمه ی قاتل میشه
زنجیر رو تنم ، همدم اذکارمه
باز دمه غروبه ، ناسزا افطارمه
من ذکرِ ، نا تمامم ، دل تنگه ، دخترامم
تو زندون ، روضه خونه ، شهر شامم
ای وای از، این غریبی
تاریکه و شده ، روز شب هام تکراری
عضو بدن من ، سلسله هست انگاری
لاغرمو نحیف ، استخون تنم شکسته
روی همه تنم ، ردی از شلاق نشسته
من گرمه ، ذکر یارم ، محزونم ، بیقرارم
تو زندون ، نیمه شبها ، روضه دارم
ای وای از ، این غریبی
یاد مادرمو ، این دلیل گریه هامه
بغض غریبیه ، آل حیدر تو صدامه
آب شده بدنم ، مثل مادر ناتوونم
مرگمو که میخوام ، مثل مادر نیمه جونم
من داغه ، بیکرونم ، افتادم ، نیمه جونم
بی تابه ، داغ یاسه ، قدکمونم
ای وای از ، این غریبی
احترام منو ، بی حیاها نگه نداشتن
پیکرمو سه روز ، رو پل بغداد گذاشتن
بی کسمو غریب ، اما واسم کفن آوردن
کربلا ولی آه ، حتی کهن پیرهنوبردن
زندونم ، کربلا شد ، این داغ و ، خواهرش بُرد
با سُمِّ ، مرکبا شد ، پیکرش خُرد
ای وای از ، این غریبی
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 13:11
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه