یه گوشه نشستی
کشیدی هی آهی با دوچشمای تر
دیدی رو خاک افتاد
وقتی که با شدت توی کوچه مادر
یه سوال ازت دارم چرا موهاتون سفیده؟
مگه مادرت جوون نیست چه جوری قدش خمیده؟
نزن نامرد اخه زهرا خیلی جوونه
نزن نامرد اخه زینب دل نگرونه
نزن نامرد حسنش داره می بینه
دست مرد واسه صورت زن خیلی سنگینه
(( #حسن_جانم حسن جانم))
◼️ ( #بند_دوم )
مونده توی ذهنت
تصویری از کوچه بمیرم من اقا
نمی ره از یادت
جلوی چشمات زد یه سیلی به زهرا
بمیرم تو کوچه هاعصای مادر شدی و
تا خونه رسیدی اقاچشای مادر شدی و
شنیدم که غرورت توی کوچه شکست
شنیدم که مردک لاابالیه پست
یه جوری زد مادره تو رو تو کوچه
دست به پهلو گرفت مادرت روی خاکا نشست
(( #حسن_جانم حسن جانم))
- چهارشنبه
- 19
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه