دله همه اهله حرم مضطر
مضطربه چشای آب آور
برای بچه ها برا خواهر
حسین رسید به منزل آخر
اناالیه راجعون
به لب های حسین میشینه
غمای بعدی رو داره
تو خاکه این زمین میبینه
زینب و تنها شدن و
یه دشت پربلا و کینه
داره میبینه که میشه
میوونه دشت قحطی آب
یه روزی روی نی میره
حتی سره طفله رباب
دعوامیشه حتی سره
سرای روی نی شده
زینبو داره میبینه
وارد بزم می شده ...
#بند_دوم
بوی جدایی میده این تربت
گرفته قلبمو غمو غربت
چرا پریده رنگه رخسارت
با خواهرت بکن کمی صحبت
زینب من آماده باش
که میرسم به پایان راه
طولانیه راهه سفر
ولی عمره حسینه کوتاه
برای دیدنم یه روز
سراسیمه میای قربانگاه
میدَوی قاتل میدوه
به سمت قتلگاه من
به گودیه نگاه تو
به حرمه نگاهه من
وقتی که خنجر میره به
سمته گلوگاهه من
به حنجره نگاه تو
به معجره نگاهه من...
اعوذُ من کرببلا
- شنبه
- 22
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:4
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه