آیینه ی زینب کبری
تو دختر خون خدایی
دلت یه قتلگاهه بی بی
روضه خون کرببلایی
مثل رباب و عمه زینب
مظهر پاکی و عفافی
شبیه پروانه به دور
حسین زهرا در طوافی
شهبانوی هر دو سرا
سکینه ی قلب حسینی بخدا
قطره به قطره اشک چشمای ترت
شاهد غربت شهید کربلا
یادگار کربلا آه
سنگ صبور دل زینب
فداک نفسی و حیاتی
مرهم دردای رباب و
تسلی مخدراتی
به پای گریه های زینب
توی مدینه روضه خوندی
دل زمین و آسمون و
با سوز روضه هات سوزوندی
بانی روضه ها تویی
راوی غصه های کربلا تویی
گریه کن غم عزیز فاطمه
نوحه سرای ابن مرتضی تویی
یادگار کربلا آه
تو میوه ی دل حسین و
یگانه دختر ربابی
قرار قلب بیقرارِ
همیشه مضطر ربابی
تو گریه ی رباب و دیدی
دیدی روی نیزه سَرا رو
محاله یادت بِره یکدم
مصیبتای کربلا رو
دیدی غمِ قافله رو
جسارتا و خنده ی حرمله رو
اهانتای شامیا رو یادته
تو دیدی پاهای پر از آبله رو
یادگار کربلا آه
لحظه به لحظه های عمرت
گذشته بین دشت و صحرا
یادت نمیره مشک و دادی
به دستای حضرت سقا
شبیه کوه بودی و داغ
بابا حسین قدت رو تا کرد
تا شنیدی یکی تو گودال
سرش رو از قفا جدا کرد
سوختی برای حنجرش
دیدی که روی نیزه ها رفته سرش
شبیه شمعی ذره ذره آب شدی
یاد سه شعبه و گلوی اصغرش
یادگار کربلا آه
تموم میشه رنج و عذابت
رسیده لحظه های آخر
پیچیده تو گوشِت صدای
ناله ی ای غریب مادر
پیکر بی سر باباتو
مگه یادت میره تو گودال
یادت نمیره که کنارش
با تازیونه رفتی از حال
پنجاه و شیش ساله حالا
یه لحظه از تو نشده گریه جدا
یادت نرفته اون لبای تشنه رو
مونده دلت میون دشت کربلا
یادگار کربلا آه
- شنبه
- 22
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه