الا ای یار تنهایان نگه کن بر گدای خود
ز بهره توتیا بر من بده از خاک پای خود
اگرچه نیستم لایق ولی ابن الکریمی تو
محبت کن کرم کن لطف کن بر مبتلای خود
اگرلطفت نباشد من گرفتاره بلا گردم
ولیکن میبری اسم مرا هم در دعای خود
کمی آقا خودت را هم دعا کن یوسف زهرا
کمی اسم خودت را هم ببر در ربنای خود
نمی گویم بیا ترسم شود کرببلا برپا
شوی تنها تو هم مانند جد سر جدای خود
اگر بانام جدت روضه خوانی تو ،تمنایی
مرا هم جا بده مولابه آن ماتم سرای خود
*اگر تا کربلا رفتی تو با جد غریب خود
بگو با او که من را هم بَرد تا کربلای خود
به آن نقطه که زینب مات بودوبی کس و تنها
شرر میزد به صحرا با نوای یا اخای خود...
به آن جا که به بزم می حرامی را به چشمش دید
که میریزد شرابش را به آن تشت طلای خود...
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 11:47
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه