لیلا نبودی ببینی
وقتی با دستای سردم
سربند اکبر رو بستم
جای تو من گریه کردم
وقتی علی جلوم زره می پوشید
تو نگاش برقی از سبکبالی بود
وقتی که شونه میزدم موهاشو
جای تو پیشمون چقد خالی بود
علی می رفت و
نبودی اینجا
ولی بوسیدم پیشونیشو بجات
دلم لرزید و
به سمت میدون
روونه ش کردم با اشک و صلوات
بند دوم
لیلا نبودی ببینی
جنگ علی روتومیدون
وقت خروشش یه لشکر
میشد پریشون و حیرون
جنگ نمایان علی دیدن داشت
رجزی با شکوه و باهیبت داشت
حتی دشمنا میگفتن اکبر
جای خون توی شارگش غیرت داشت
عجب جنگی کرد
علیّ اکبر
همه مونده بودن انگش به دهان
شبیه حیدر
شبیخون میزد
به قلب دشمن باشور و هیجان
بند سوم
لیلا چهخوبه ندیدی
رعنا جوونت زمین خورد
خوبه ندیدی که نیزه
شیرت رو از پا درآورد
دور تنش حلقه زدن کفتارا
روسر شیر کشته غوغا کردن
باباش ذره ذره جمعش میکرد
بدنی رو که اربا اربا کردن
تن یوسف شد
دریده از هم
میون صحرا بین گله ی گرگ
جلوی چشمام
حسین از غصه
سفید شد موهاش از این داغ بزرگ
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1402
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی سراوانی گرگانی
ارسال دیدگاه